نویسنده: الهام یکشنبه 85/12/20 ساعت 5:32 عصر
ما چون دو دریچه روبروی هم
آگاه زهر بگو مگوی هم
هروز سلام پرسش وخنده
هرروز قرار روزآینده
عمر آینه ی بهشت اما ...آه
بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه
اکنون دل من شکسته و خسته است
زیرا یکی از دریچه ها بسته است
نه مهر فسون نه ماه جادو کرد
نفرین به سفر که هرچه کرد او کرد